رازقان (لوح ساده )

ساخت وبلاگ
دلتنگ گلی هستم افسوس که دور است اودل اهل محبت شد لیک اهل غرور است اواشک از رخ من غلطان ؛غمگینم و سرگرداناما که نگاهش کن در جشن و سرور است اوتا دیدمش او را من ماندم به تما شا یشاو رفت و به من خندید در مرز عبور است اوتقصیر ندارد او مشتش که نکرده است بوآخر زکجا داند حاضر به حضور است اواشکم نشود سیلی او را نبود میلیدریاب تو مجنون را دارای شعور است اودیدی که دلت خون شد حالت چه دگرگون شدیارت می گلگون شد سرچشمه ی نوراست اوالیاس چه می جویی هرروز به یک سوییآخر تو چه می گویی پرقدرت و زوراست او رازقان (لوح ساده )...
ما را در سایت رازقان (لوح ساده ) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amir29o بازدید : 79 تاريخ : چهارشنبه 12 بهمن 1401 ساعت: 17:12